جدول جو
جدول جو

معنی دایره بستن - جستجوی لغت در جدول جو

دایره بستن
(پَ وَ دَ)
حلقه زدن. دایره زدن. بشکل دایره ایستادن. گرداگرد چیزی قرار گرفتن. جرگه زدن:
رقص میدان گشاد ودایره بست
پر درآمد بپای و پویه بدست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ وَ دَ)
خشک و سیاه شدن پوست (چنانکه در لب) از حرارت درونی چون از تب و یا از حرارت بیرونی چون از آتش و آفتاب
لغت نامه دهخدا
(دَ کَدَ)
بستن غداره به کمر. غداره بندی. رجوع به غداره شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ کَ دَ)
دانه بستن خوشه و در خوشه، پیدا آمدن گندم و مانند آن در خوشه. (آنندراج). پیدا آمدن و از حالت شیری به انجماد و سفتی گراییدن حب گندم یا جو یا عدس و جز آن:
فیض ما دیوانگان کم نیست از بهر بهار
خوشه بندد دانۀ زنجیر در زندان ما.
صائب.
خوشۀ من دانه گر بندد دل پروانه است
برف را در خرمن من رنگ و رو کاهی شود.
قاسم.
اجراء، دانه بستن گیاه. اخلاع، دانه بستن خوشه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غداره بستن
تصویر غداره بستن
بستن غداره به کمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قداره بستن
تصویر قداره بستن
برای کسی کنایه از قصد جان کسی را داشتن
فرهنگ فارسی معین